سهند و النا-2
کنار دریا
پدر وپسر -3
دندون قربون برم
حیاط مامان گلی
بدون عنوان
اون روز با اندی دراز کشیدیم هی دست تو چشمم میکنه و من چشمم رو میبندم هی میگفت اندی رو ببینم تازه اون وقت فهمیدم که تو چشم من عکس خودش رو میبینه و میگه میخوام اندی رو ببینم ...
نویسنده :
آلا
1:32
بدون عنوان
امان از دست شیطنت های سهند بعد از ظهر امروز سهند رو به هزار زحمت کشوندم رو تختش بخوابه و چشمام رو بستم و میگم ببین خوابم میاد تو هم چشماتو ببند خوابت میاد اون با دست میزنه رو صورتم وقتی چشمام رو باز کردم میگه .. (من نبودم بابا سعید بود ) نزدیک های غروب بود سهند رو تو خونه گم کردم این ور اون ور دیدم رو تخت دراز کشیده و یک خودکار برداشته میگم چی کار میکنی میگه دارم حاجی بابا مینویسم ...
نویسنده :
آلا
1:23
دوست دارم
عزیز مادر سهند من دوست دارم . این دفعه میخوام فقط اینو بهت گفته بااشم که خیلی دوست دارم . گاهی که میخندی دوست دارم فقط بگیرم و تو رو ببوسم و اون قدر تو رو فشار بدم که له شی حالا تو یه مرد شدی هم حرف میزنی هم همه چی رو میفهمی. فارسی رو کامل بلدی ترکی هم همین طور چند کلمه هم انگلیسی و آلمانی بلدی دست معلمت درد نکنه ...
نویسنده :
آلا
2:47