بدون عنوان
اون روز با اندی دراز کشیدیم هی دست تو چشمم میکنه و من چشمم رو میبندم هی میگفت اندی رو ببینم تازه اون وقت فهمیدم که تو چشم من عکس خودش رو میبینه و میگه میخوام اندی رو ببینم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی
اون روز با اندی دراز کشیدیم هی دست تو چشمم میکنه و من چشمم رو میبندم هی میگفت اندی رو ببینم تازه اون وقت فهمیدم که تو چشم من عکس خودش رو میبینه و میگه میخوام اندی رو ببینم