آقا سهند وقتی خونه عمه جون بابا سعید رفته بود عمو سجاد و عمه نسیم اونو بردن پارک و سهند اونجا فوتبال بازی کرده بود و حسابی بهش خوش گذشته بود اخه بعد از بازی عمو براش پیتزا گرفته بود . س ...
این آقا سهند ما گوشت خیلی دوست داره و به کباب تباب میگه وقتی که آلاله جون تو حیاط پدر جون کباب می پخت طاقت نیاورد و از قابلمه خودش برداشت و خورد بعدش دوباره از عمو جون خواست که تباب بهش بده ...
این روز ها اندی خیلی خوشحاله چون که عمو و زن عموش پیشش هستن وحسابی بهش خوش میگذره اون قدر خسته میشه که شب ها راحت میخوابه . چند تا کلمه ترکی (آذری ) هم یاد گرفته و موقع حرف زدن استفاده میکنه مثلا گورخی (اندی گورخه ی یعنی اندی میترسه ) ایلش (بشین) توت (بگیر) ٠